Web Analytics Made Easy - Statcounter

همه چیز از نشستن روی یک نیمکت سبزتیره زیر نور ماه در یک شب سرد شروع شد، کلمه‌های اسرارآمیزی که من همیشه در آرزوی شنیدنش بودم در مقابلم صف کشیده بودند هر چه بود این واژه‌ها مرا یک دل نه هزار دل شیفته خود کرد او وقتی مرا با خود برد فکر می‌کردم از سرنوشت سیاهی که دارم فرار کرده‌ام نمی‌دانستم پشت هجی این کلمات به ظاهر محبت‌آمیز چه توطئه شومی در انتظارم است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من لعیا ۱۷ساله هستم و در یک خانواده ضعیف و با جمعیت زیاد متولد و بزرگ شده‌ام که روابط خوبی در خانه نبود، پدر و مادر همیشه درگیر بودند و جرو بحث هایشان هیچ وقت تمامی نداشت.

اصلاً توجه به ما نداشتند طوری که خوب درس نمی‌خواندم و همیشه دیر به مدرسه می‌رسیدم تا اینکه مدیر به من گفت که اگر نمی‌توانم به‌موقع سر کلاس حاضر شوم بهتر است کلاس درس را فراموش کنم و این جمله کافی بود تا انگیزه من برای درس خواندن تمام شود.

رفتار‌های پدر و مادرم هم در خانه کلافه‌ام کرده بود. دائماً باهم جنگ داشتند سر هرچیزی باهم دعوا داشتند بعضی وقت‌ها از صداهایشان به گوشه اتاق تاریک پناه می‌بردم و با دستانم گوش‌هایم را می‌گرفتم تا صدایشان را نشنوم.

احساس خفگی داشتم و کلاس‌های درس را به زور تحمل می‌کردم.

حرف‌های همسن و سالانم بیشتر از حرف‌های معلم در ذهنم باقی می‌ماند این روز‌های بحرانی برایم خیلی سخت بود و وقتی نمره‌های میان ترم را دریافت کردم بیشتر آن‌ها تک بود...

چند روز بعد پدرم از وضعیت درس‌هایم مطلع شد، وقتی فهمید من پنهان کاری کردم، همه تنم را با کمربند کبود کرد صورتم از بس سیلی خورده بود قرمز و زیر چشمانم کبود شده بود روی رفتن به مدرسه را نداشتم کوله پشتی‌ام را برداشتم و بی‌هدف از خانه خارج شدم من نه گوشی داشتم تا کسی فرار از خانه را به من بیاموزد و نه تلویزیونی داشتیم تا بدانم فرار از خانه چه عواقبی دارد اشتباه نکنید من متولد همین دوران هستم متولد سال ۸۵. وقتی از خانه فرار کردم دیگر دوست نداشتم به خانه بازگردم وقتی به خودم آمدم که شب شده بود و مجبور شدم که به خانه برگردم و باز هم کتک خوردم.

از رفتار پدر و مادرم متنفر شده بودم نه غذای خوبی می‌خوردم و نه خوابی داشتم. خنده‌هایم میان این بلوا‌ها پشت لبانم محصور شده بود هیچ شادی‌ای در خانه نداشتیم.

همه این چیز‌ها باعث شد تا تصمیم بگیرم یکباربرای همیشه خانه را ترک کنم و دیگر برنگردم. صبح از خانه بیرون زدم و به پارکی رسیدم ناگهان حضور جوانی را در کنارم احساس کردم بدون مقدمه علت کبودی صورتم را پرسید و من از خجالت رویم را برگرداندم و به او بی‌محلی کردم، ولی سماجت او خیلی زود من را فریب داد او با حرف‌هایش توانست پس از چند دقیقه اعتماد من را به خود جلب کند.

ملودی زیبایی میان کلماتش بود که مرا عاشق خودش کرد ساعت‌ها در پارک با او درد دل کردم او هم با من همدردی کرد انگار سال‌ها همدیگر را می‌شناختیم این حرف‌ها گذر زمان را سریع‌تر می‌کرد...

از این می‌ترسیدم که اگر مجدد به خانه بازگردم باید کتک‌های پدرم را تحمل کنم، پسر جوان از این موقعیت استفاده کرد و اصرار داشت برای مدتی در همان خانه مجردی او باشم.

من که از این وضعیت خسته شده بودم خیلی زود خام حرف‌های او شدم و به سوی خانه‌اش رهسپار شدم که‌ای کاش پاهایم می‌شکست و این راه را انتخاب نمی‌کردم.

شب اول وقتی وارد خانه او شدم از ترس خوابم نبرد صبح شد بعد از چند ساعت تازه فهمیدم او با دو دوستش درخانه زندگی می‌کنند باهم مواد می‌کشیدند بعد از چند ساعت وقتی که مقداری غذا وآب خوردم احساس کردم پلک‌هایم سنگین شده است دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد بی‌هوش شدم و وقتی بیدار شدم لباس‌هایم در تنم نبود تازه پی بردم چه بلایی سرم آمده از آنجا گریختم و بعد درحالی که تصمیم داشتم خودکشی کنم نجات پیدا کردم و حالا مقابل شما نشسته‌ام. دلم برای پدرم برای همان کتک‌هایش هم تنگ شده دلم برای مادرم برای همان داد و فریاد‌هایش هم تنگ شده من در تنهایی خودم گرفتار شدم و نمی‌دانم چه کنم.

زهرا بیات کارشناس ارشد روانشناسی در این باره گفت: فرد مراجعه کننده، دختری ۱۷ ساله است که در یک خانواده ضعیف به دنیا آمده و فرزند هفتم خانواده است. چهار خواهر و سه برادر دارد و به‌دلیل مشکلات خانوادگی و اقتصادی فراوان ترک تحصیل کرده و از کودکی به شدت مورد تنبیه والدین قرار گرفته است. او کمبود عاطفی زیادی دارد که زمینه ساز رفتار‌های تکانشی در وی شده است. روابط بین اعضای خانواده معیوب بوده و نشان‌دهنده این است که خانواده فاقد انسجام لازم بویژه در تأمین نیاز‌های عاطفی اعضای خانواده است. پدر به‌عنوان محور خانواده شخصیت پرخاشگر و عصبی و بی‌مسئولیتی داشته و شرایط سخت زندگی باعث رفتار‌های بد پدر و مادر شده است. محیط سرد خانواده و تحقیر، سرزنش‌های پدر و عدم تأمین نیاز‌های عاطفی و مادی سبب شده که دختر با حس بی‌ارزشی بزرگ شود و به همین دلیل دنبال محبت و توجه دیگران بوده است. شخصیت وابسته و نیازمند مراقبت و حمایت است که در کودکی مورد مراقبت والدین قرار نگرفته است و برای جبران خلأ‌های عاطفی والدین و خانواده درگیر فرار از منزل و روابط دوستی با جنس مخالف و وابستگی روانی می‌شود.

نداشتن امنیت روانی و عاطفی دختران در محیط خانواده از عوامل اصلی فرار از خانه است؛ اختلافات و تعارضات والدین در صورتی که به طور منطقی حل نشود و فرزندان هم درگیر این تنش‌ها شوند شرایط نامساعدی در محیط خانه ایجاد می‌کند که زمینه‌ساز فرار می‌شود. زمانی که والدین به نیاز‌های عاطفی و رشدی دختر خود توجه نداشته باشند دختر به امید رسیدن به آرامش و زندگی رؤیایی خود از خانه فرار می‌کند در این مورد فرد دچار اضطراب و افسردگی است که ناشی از روابط سرد در خانواده است که در موقعیت‌های بحرانی زندگی دچار سردرگمی شده و نتوانسته تصمیم منطقی بگیرد که این عامل هم نقش مهمی در فرار داشته است نکته مهم دیگر توجه به دوران بلوغ است که از جمله زودرنجی و حساسیت‌ها، درونگرایی و انزواطلبی و جلب توجه بوده که در خانواده به آن توجهی نشده است.

شکاف و فاصله میان خانواده و فرد باعث شده گرایش او به دوست و رفتار‌های پرخطر افزایش یابد (دوستی با جنس مخالف) و زمانی که نیاز‌های اولیه مانند پوشاک، غذا و بهداشت در خانواده به‌دلیل فقر اقتصادی برطرف نشده باشد تنش و درگیری بین اعضا بالا رفته که به نوبه خود باعث بر هم خوردن تعادل نظام خانواده شده که راه را برای فرار از منزل و کار خلاف هموار کرده است.

نوجوانی سن درگیر شدن با والدین است. تعارضات و فشار‌های روانی حاصل از رفتار والدین هم فرد را کم طاقت کرده و با توجه به اینکه نوجوان تجربه کافی و مهارت حل مسأله را نداشته در این شرایط تنها راهی که به ذهنش رسیده فرار از خانه یا به عبارت دیگر فرار از مشکلات است. دختر فراری نشانه‌های ظاهری واضحی دارد که برای سودجویان شناخته شده است؛ وجه مشترک تمام این افراد روش‌هایی است که با آن اعتماد سوژه را جلب می‌کنند. اغلب کسانی که از خانه می‌گریزند آرزو‌های بلند و دست نیافتنی دارند و دقیقاً از همین راه به دام می‌افتند. بعضی از دختر‌ها چند شب را روی نیمکت‌های پارک‌ها به خواب می‌روند، ولی بالاخره یکی از کسانی که اطراف او پرسه می‌زند موفق می‌شود او را با وعده‌های گوناگون به خانه بکشاند که در این مورد فرد باور‌های خود کارآمدی ضعیفی دارد و عدم احساس شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی را دارد.

خشونت والدین و مشکلات والدین با یکدیگر، منع شدن از برخی خواسته‌های معقول، تحقیر و طرد شدن و ایجاد یک شرایط تحمیلی برای فرد زمینه‌ساز فرار از خانه شده است. این فرد در محیط خانه انواع فشار‌ها و استرس‌ها را تجربه کرده و برای رهاشدن از این محیط به‌دنبال موقعیت (فرار از منزل) بوده است.

منبع: ایران

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: فرار از خانه اخبار حوادث فرار از خانه حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۴۵۸۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورت‌های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم‌آباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده‌ام ازدواج کرده‌اند و زندگی آرامی دارند.

من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرام‌آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه‌مند شدم.

موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری می‌کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسی‌هایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه‌مند بودم.

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

در این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می‌تواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.

او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می‌کند تا مراسم عقد را در یکی از مکان‌های مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره‌ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می‌خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.

در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.

وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرف‌نظر کرده‌ام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟

پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانواده‌اش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانواده‌اش به خواستگاری بیاید. ما هم نمی‌توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمی‌خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم.

وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.

اقدامات کارشناسی و بررسی‌های روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسم‌آباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹ساله‌اش!
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!
  • ستاره بایرن مونیخ دلتنگ خانه شده است!
  • مادر قاتل آگهی مفقودی بچه را منتشر کرد!
  • مادر قاتلی که آگهی مفقود شدن فرزندش را منتشر کرد
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد